باران |
|||
شنبه 19 شهريور 1390برچسب:, :: 21:32 :: نويسنده : شیما
مثل یک درنای زیبا تا افق پرواز کن.نغمه ای دیگر برای فصل سرما ساز کن.زندگی تکرار زخم کهنه دیروز نیست.بالهای خسته ات را رو به فردا باز کن نظرات شما عزیزان: من ! خودم ! تنم ! وجودم ! و آنچه هستم ! آنچه می خواهم و آنچه هر چشمی به راه وجودش خیره مانده است ... نیستم !!! شاید عبث ، شاید تخیل و شاید خیال باشم اما نه مغایر از بیهوده گی ها ... زندگی احساس است . داغتر از هر شعله سوزنده و مشهورتر از نام هر آدم ٬ مثل کلمه ی سه حرفی در یکی از ستون های جدول جایش خالی است لذا این سه حرف در قلب تو یا قلب من محسوس است ... عشق و فقط عشق ... غمی بزرگتر از غم های دیگر ... دنیا را در چشم هایت می بینم ، زمان را در نگاه هایت جستجو می کنم و عشق و هستی را از کلامت می شنوم ... خوبی ها و شادی های زمان بی تو برایم جلوه ای ندارد و غم دوری تو ، غم ندیدن تو و حتی غم این که نکند روزی تو را از دست بدهم ... غمی بزرگتر از این غم دیگر نیست ... حتی غم این که روزی من خواهم مرد ... دوستت دارم و ...
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||
|